حجتالاسلام یدالله مقدسی، پژوهشگر تاریخ اسلام در کتاب «سیره معیشتی معصومان(ع)» به گردآوری همین روایتها پرداخته و زندگی اهل بیت(ع) را آن هم در ساحت شخصی مدیریت معیشتی و اقتصادی مورد پژوهش قرار داده است. ما به بهانه انتشار خلاصهای از این کتاب با عنوان «سبک معیشت معصومان» سراغ ایشان رفتهایم و همین موضوع را به بحث گذاشتهایم که در ادامه میخوانید.
جناب مقدسی، مخاطب امروزی ما وقتی با روایات حول بحثهای معیشتی معصومان مواجه میشود، آنچه حالا از منابر و سایر تریبونها به گوشش میرسد و میخواند را نمیتواند ذیل یک تصویر منسجم و به هم پیوسته تصور کند و بعضاً دچار تناقضاتی میشود. پرسش این است آن چیزی که شما در پژوهش به آن رسیدید، چه شِمای کلی و تصویری از مدیریت امام معصوم(ع) در این زمینه یعنی سبک مدیریت معیشت به ما میدهد؟
به وجود آمدن چنین پرسشهایی در ذهنها به این دلیل است که بعضی اوقات، مسائلی همچون «زهد» که شما به آن اشاره داشتید به درستی معنا نمیشود و تلقی از آن به صورت بیتوجهی به مال و سرمایه پررنگتر میشود در حالی که معنای آن نیست. در کتاب به این موضوع پرداختهام که یک وقت ما میخواهیم به مال، آثار مال و نقش آن در زندگی انسان توجه کنیم، یک زمانی نیز میخواهیم وابستگی خودمان را به مال مورد بررسی قرار دهیم و زهد به این بخش دوم مربوط میشود. در اسلام وابستگی به مال مورد توجه نیست و مذمت شده است ولی آیا استفاده از آن نیز همین طور است؟ برای پاسخ به این پرسش که به بخش اول بحث ما مربوط است باید گفت در اسلام نه تنها استفاده از مال مذمت نشده بلکه به آن توصیه و تأکید شده است. اصل مال در نگاه اسلام ارزش دارد؛ چرا که اگر نباشد، چرخ زندگی اساساً نمیچرخد و در تعبیری دیگر مال به عنوان ابزار و وسیله برای به کمال رسیدن انسان است، نه اینکه هدف باشد. آنچه مذمت شده، هدف گرفتن مال است و آنچه مورد ترغیب و تأکید قرار گرفته، استفاده ابزاری از مال و سرمایه است. زهد در زندگی ائمه(ع) به این معناست که ائمه(ع) مال و سرمایه داشتند، برای آن تلاش میکردند ولی به آن وابسته نبودند. این نکته در سیره معیشتی معصومان(ع) اهمیت دارد. ما در زندگی ائمه(ع) و در زندگی پیغمبر(ص) اینها را میبینیم، یعنی در واقع منطق اسلام درباره مال، تلاش حداکثری و مصرف حداقلی است. در این نگاه شما هر چقدر که میتوانید باید درآمد خودتان را بالا ببرید اما در مصرف چطور؟ در مقوله مصرف باید به حداقل نیاز خودتان بسنده کنید. چرا؟ چون اگر انسان به حداقل در مصرف بسنده کرد، درآمدهای بیشتر را در خدمت پیشرفت جامعه و رفع چالشهای آن از جمله وابستگی به غیر درمیآورد.
اگر خداوند در قرآن میفرماید: «وَ للهِ العزه و لرسوله و للمومنین» به این معناست که مؤمن باید در جامعه عزیز، نفوذناپذیر و سربلند باشد. جامعه باید برای مقابله با استیلا و سلطه دیگران بر خود، روی پای خودش بایستد و مال همان مایهای است که سبب میشود جامعه روی پای خودش بایستد. در قرآن هم گفته شده است که مال، قوام جامعه است.
بنابراین اصل مال باید باشد و برای آن نیز باید تلاش کرد. در زندگی امام سجاد(ع) داریم که در گرما و سرما، صبح اول وقت به دنبال کار میرفتند و برای بدست آوردن منافع در مزرعه کار میکردند. امیرالمؤمنین(ع) در اطراف مدینه مزرعهای به اسم «بُغَیبَغه» را تأسیس کرد که در ادامه به گونهای سودآور و ارزشمند شد که زمانی که امام حسین(ع) به عمرسعد گفت که دست از ابنزیاد و یزید بردار و عمرسعد در جواب گفت مال مرا از بین میبرند و بحث آنچه به او در خصوص ری پیشنهاد کرده بودند را پیش کشید، حضرت فرمود من باغم در اطراف مدینه به اسم بغیبغه را میدهم که درآمد آن روزش، زندگی چندین نفر را تأمین میکرد. کمی پیشتر در همان دوران، معاویه میخواست آن زمین را به ۷۰هزار دینار از امام حسین(ع) بخرد ولی حضرت به او نفروختند. خب از این حرفها مشخص میشود که ائمه(ع) مال داشتند اما مسئله مهم به نحوه مصرف آنها برمیگردد. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند من زندگی را که با حضرت فاطمه(س) شروع کردم، حتی فرش زیر پا نداشتم، ولی زندگی من –پس از ۲۵ سال- به گونهای است که اگر بخواهم از درآمدهای مالی خودم زندگی فرزندان عبدالمطلب را- که نسلشان خیلی زیاد بوده است- اداره کنم، میتوانم همه را مدیریت کنم. حضرت که این حرف را میزنند پس از آن ۲۵ سال خانهنشینی است که حضرت تمام آن سالها را به مسائل اقتصادی پرداخت به گونهای که درآمد سالانه زکات ایشان، ۴۰ هزار دینار بود. خب این فقط زکاتی بوده که حضرت میدادند، شما تصور کنید اصل درآمد حضرت چقدر بوده است؟ اینها نکات مهمی است. معنای این حرف چیست؟ حضرت کم مصرف میکرد ولی حداکثر تلاشش را برای درآمدزایی انجام میداد تا زندگی دیگران را اداره کند و جامعه خودش را ایستا و سرپا کند. در واقع جامعه اسلامی در مکتب اهل بیت(ع) باید به گونهای گام بردارد که به لحاظ اقتصادی و مالی روی پای خودش بایستد تا دشمن در او طمع نکند. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که جامعه اسلامی وقتی سربلند است که در خوراک و پوشاک، دست نیاز به پیشگاه دیگری دراز نکند. خوراک و پوشاک اینجا مثال است و در وجه کلی منظور این است که اگر جامعه در اقتصاد به جایی برسد که در معیشت نیاز به بیگانگان نداشته باشد، این همان اقتصاد مقاومتی است که رهبر معظم انقلاب همواره بر این موضوع تأکید میکنند که اقتصاد مقاومتی همان سخن امیرالمؤمنین(ع) است که جامعه باید طوری درآمدش را بالا ببرد که بتواند روی پای خودش بایستد.
توصیه به قناعت نیز که در روایتها مورد تأکید قرار گرفته، قناعت در درآمد منظور نیست بلکه قناعت در مصرف است. هیچ توصیهای در خصوص قناعت در درآمد وجود ندارد. ذکر این نکته ضروری است که به طور کلی در بحث اقتصادی، باید متعادل عمل کرد یعنی این طور نباشد که برای کسب درآمد بیشتر بقیه بخشهای زندگی مثل سلامتی و ابعاد عبادیاش دچار آسیب شود.
در روایت دیگری، امام باقر(ع) در وسط روز و در هوای گرم به مزرعه میرفت و عرق میریخت، یکی از شخصیتهای شناخته شده مدینه که به مکتب اهل بیت(ع) معتقد نبود و مخالف مکتب اهل بیت(ع) بود برای اینکه زخم زبانی به حضرت بزند، به ایشان گفت توی فرزند پیغمبر وسط روز، چرا دنبال دنیا هستی، که حضرت فرمود: من در آفتاب گرم دنبال کار و تلاش اقتصادی میروم تا روی پای خودم بایستم و به افرادی مثل تو نیاز پیدا نکنم. مشابه همین حرف را به امام صادق(ع) میزنند و ایشان میگوید همان طور که امیرالمؤمنین(ع) فرمود من دوست میدارم که خدا مرا در حالی ببیند که برای رزق حلال، حرارت آفتاب و گرما را تحمل میکنم.
بنابراین زهد در زندگی اهل بیت(ع) در بخش وابسته نبودن است، به تعبیری در بخش مصرف است. حتی در زندگی حضرت سجاد(ع) داریم که مصرف افراد زیردستشان را کنترل میکرد. یعنی به اندازه نیازشان به آنها میپرداخت ولی یک جاهایی اگر میدید که آنها به نحوی مصرف میکنند که اسرافکاری میشود و بریز و بپاش صورت میگیرد، آن را کنترل میکرد. برای نمونه روزی حضرت دیدند که میوهای در خانه افتاده در حالی که قابل استفاده بود. حضرت(ع) فرمود چرا این میوه را استفاده نکردید؟ بعد به اندازه همان میوه سهمیه ماه بعدشان را کم کردند و گفتند معلوم میشود که شما زیادی مصرف میکنید. پس مصرف به اندازه آری، اسرافکاری نه! تولید حداکثری آری ولی مصرف حداکثری نه! اینها فرهنگ دین و اهل بیت(ع) است. اگر جامعه اسلامی این نگاه را داشته باشد به قول آیتالله جوادی آملی اقتصاد کوثری را تجربه خواهد کرد.
شما نمونههایی از زندگی امام علی(ع) یا حسنین(ع) گفتید، پرسشم اینجاست که روایتهای تاریخی درباره سایر ائمه(ع) در این خصوص چطور است؟ چون جامعه برای ائمه(ع) به خصوص ائمه پس از این دوران، حائز هیچ گونه تصویر و تصوری نیست.
زندگی ائمه(ع) در زمانهای مختلف، شرایطش یکسان نبود. رهبری انقلاب کتابی با عنوان انسان ۲۵۰ ساله دارند که در آن کتاب به خوبی این را تحلیل کردهاند که ما نیز وقتی مستقلاً سراغ منابع میرویم، به این نکته میرسیم که باید زندگی ائمه(ع) را به مثابه زندگی یک انسان ۲۵۰ ساله در شرایط و زمان و مکانهای مختلف بررسی کنیم. مثالی میزنم در خصوص خود امیرالمؤمنین(ع)؛ حضرت شرایطی که در ۲۵ سال فعالیت اقتصادیشان در دوران خانهنشینی داشتند، در دوران چهار ساله حکومتشان نداشتند. با اینکه در رأس حکومت بودند نمیتوانستند فرصت اقتصادی داشته باشند اما درآمد ۲۵ سال قبل خودشان را در دوران حکومتشان مصرف میکردند و به تعبیر ما یک ریال از بیتالمال استفاده نکردند در حالی که میتوانستند این کار را انجام دهند. شرایط اقتصادی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هم متفاوت است. مشابه آنچه در خصوص ماجرای امام حسین(ع) و زمین بغیبغه گفتم را به شکلی در زندگی امام صادق(ع) میبینیم؛ مثلاً در آن دوران بین یکی دو نفر از یک قبیله نزاعی در خصوص مسائل ارث به وجود آمد، امام صادق(ع) وقتی فهمیدند که اینها حاضر نیستند از حرف خودشان کوتاه بیایند، برای اینکه زندگیشان از همدیگر پاشیده نشود، به یکی از یاران خودشان مبلغی در حدود ۴۰۰ درهم یا دینار دادند تا اگر حاضر به وحدت با هم نشدند، با این پول مشکلشان حل شود. اینجا امام(ع) درآمد شخصی خودشان را برای رفع مشکل یک خانواده که در نهایت ممکن است به درگیری بین اعضای یک قبیله منجر شود و از آنجایی که شیعه هستند ممکن است بعداً مورد مذمت دیگران قرار بگیرند، مصرف میکنند. امام صادق(ع) میفرماید: «انا اکثر مال بالمدینه» درآمد من در مدینه از همه بیشتر است؛ ولی حضرت این درآمد را برای خودش به تنهایی مصرف نمیکند بلکه مصرفهایی را در نظر میگیرد که مشکلی از زندگی دیگران را حل کند. نمونه دیگرش این است که در دورانی وضعیت اقتصادی جامعه خوب بود، ائمه(ع) ما هزینه یک ساله تا درآمد سال بعد را پسانداز میکردند تا بتوانند زندگی خودشان را در یک سال بعد به صورت معمولی و رایج پیش ببرند؛ اما اگر شرایط کلی جامعه به لحاظ اقتصادی خوب نبود، ائمه(ع) ما درآمد پسانداز شده ماهانه یا سالانه را نیز به بازار ارائه میکردند. برای نمونه شرایطی در دوران امام صادق(ع) پیش آمد که در جامعه گندم کم شد و وضعیت خوراک و نان مردم به مشکل برخورد، در این وضعیت حضرت به مسئول مالیاش گفت ما در این شرایط چه میزان گندم در انبار داریم، ایشان گفت به اندازه یک ماه یا یک سال -الآن به خاطر ندارم دقیقاً- پسانداز داریم. امام فرمود ببر و این را به بازار عرضه کن. مسئول مالی زندگی امام(ع) فرمود اگر این کار را انجام دهم به صورت روزانه برای آرد و نان به مشکل خواهیم خورد، ولی حضرت فرمود ما نیز مثل دیگران هستیم و هر چه برای همه مردم بود، برای ما نیز هست. این خیلی حرف بلندی است که اگر جامعه اندک توجهی به آن کند بساط احتکار به کلی جمع میشود. در زندگی امام کاظم(ع) هم مشابه این قضیه را داریم اما مصداق در آنجا میوه نوبر بوده است. وقتی امام کاظم(ع) در مقام امامالمسلمین این کار را انجام میدهد، طبیعی است که مردم تحت تأثیر قرار میگیرند و این کنش اخلاقی است که در روحیات مردم تأثیر میگذارد. خب این قواعد باید مورد توجه مسئولان یک جامعه باشد و اگر باشد جامعه رنگ آرامش به خود میگیرد.
این پرسش چون ناظر بر مقوله حکمرانی است و از مباحث کتاب شما خارج است، دوست دارم دیدگاه خودتان را بدانم. بعضاً مواردی در حکمرانی امروز ما دیده میشود که بعضیها را به این نتیجه میرساند که انگار اسلام طرفدار سرمایهداری است. چنین تلقیای به وجود میآید. مثلاً دولت میخواهد مالیات بر خانههای خالی را وضع کند بعد میبینیم که اشکالات شرعی به خصوص در قواعد مالکیت بر آن گرفته میشود. پرسش این است که قواعد شرعی اسلامی چطور میخواهد در مقام حکمرانی جلو انباشت سرمایه و چنین تلقیای از اسلام را بگیرد؟
در بحث اینکه فرمودید شاید چنین تلقی در برخی باشد که اسلام موافق سرمایهداری است، باید گفت گوینده چنین سخنی یا مطلب را باز نکرده یا متوجه نشده است. با توجه به نکاتی که در خصوص درآمد حداکثری و مصرف حداقلی گفتم، باید پرسید که اسلام طرفدار مصرف سرمایه یا تولید سرمایه است؟ اگر بگویید اسلام طرفدار تولید سرمایه است، باید گفت بله، به این دلیل که تولید سرمایه برای اداره زندگی بشر حتی غیرمسلمان نیاز جامعه است. ما در خود دعای رجب میخوانیم که روزی تو برای همه انسانها حتی کسانی که نافرمانی میکند تو را، باز است. این به این معناست که تولیدی باید باشد که همه روزی داشته باشند. اگر تولید و سرمایه در جامعه نباشد آیا کسانی که نافرمان هستند یا در دوردست زندگی میکنند و خدا را نمیشناسند، آیا میتوانند رزق داشته باشند. بنابراین اگر تولید باشد، اسلام میگوید تولید حداکثری ولی اگر بحث از مصرف باشد اسلام دیدگاهش مصرف حداقلی است. به تعبیری اسلام مخالف مصرف بیهوده و طرفدار مصرف به اندازه است. اینها را باید از یکدیگر تفکیک کرد.
در مسئله حکمرانی هم که پرسیدید بخواهم چند نکتهای عرض کنم؛ ما در اسلام مالیات و زکات را در جاهایی واجب و در مواردی مستحب داریم. در حکمرانی امیرالمؤمنین(ع) برای نمونه داریم که حضرت برای پرداخت زکات، مالیات را در نظر گرفته و مثلاً کسانی که عسل یا اسب داشتند را گفتند که باید زکات بدهند. میخواهم بگویم در بحث حکمرانی، یک جاهایی حاکم اگر تشخیص بدهد که اداره جامعه نیازمند در نظر گرفتن مالیات و گرفتن مالیات در آن بخشهای درآمدی است، حکمران بنا بر تشخیص کارشناسی میتواند چنین حکمی را وضع کند چنان که در حکومت امیرالمؤمنین(ع) مشابه آن را داشتیم. البته گفتم اینها به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد و البته جنبه فقهی هم دارد. مرحوم آیتالله بروجردی سر درس وقتی بحث از ولایت فقیه مطرح میشود، آنجا این نکته مطرح شد که وقتی فقیه در جامعه حاکم بشود بنا بر کار کارشناسی اگر تشخیص بدهد که از لباس من هم باید مالیات گرفته شود، آنجا فقیه به عنوان حاکم جامعه اگر به این نکته برسد میتواند حکم را صادر کند و بگوید که فلان درآمد یا فلان نوع از محصولات، باید این اندازه مالیات بپردازد تا مشکلات اقتصادی جامعه حل شود.
حالا بخواهیم به شبهات مصداقی هم بپردازیم در روایتها زیاد گفته میشود که امام حسن(ع) مثلاً چندین دفعه تمام اموال خودشان را بین فقرا تقسیم کردند. این چطور با آن عقل معیشتی که شما روی آن تأکید دارید جمع میشود؟ این از همان تعارضاتی است که عرض کردم ممکن است در ذهن مخاطب به وجود بیاید؟
نکته خوبی است و من نیز میخواستم لابهلای صحبتهایم به آن اشاره کنم. اینکه گفته میشود حضرت امام مجتبی(ع) نصف اموالش را بخشید، به این معناست که حضرت درآمد آن سالش را بخشیده، نه اینکه بیایند و کل مال خودشان را ببخشند. این خیلی مهم است. بنابراین در سیره معیشتی معصومان(ع) به این موضوع پرداختیم که با توجه به قرائنی که در زندگی امام هست و حکم فقهی که ما در فقه داریم که بخشش نباید به اندازهای باشد که انسان نیازمند شود، مشخص میشود که منظور درآمد آن سال حضرت بوده نه اینکه ایشان کل اموال و دارایی خودشان را بین فقرا تقسیم کرده باشند. ضمن اینکه خیلی از اموالی که در اختیار امام(ع) بود، اموال وقفی بود که اصلاً قابل بخشش نیست. پس مشخص میشود که منظور همانی است که عرض کردم.
نظر شما